طلبه نت

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

نامه شهید علی خلیلی، به مقام معظم رهبری 15 روز قبل از شهادتش

07 فروردین 1393 توسط طلبه

سلام آقا جان!
امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد. اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید، خوبم؛
دوستانم خیلی شلوغش میکنند. یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند، شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند… هر چند که دکتر ها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند…


صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

بچه ها ببخشید اون شب بهتون آب ندادم

23 شهریور 1392 توسط طلبه

 1 نظر

شهید گمنامی که دیگر گمنام نیست

12 شهریور 1392 توسط طلبه

بسم الله الرحمن الرحیم

در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال 1385، روز شهادت مولی متقیان امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) در خیابان ایران محله عباس آباد(شهید فیاض بخش) تهران، پیکرهای پاک 5 شهید گمنام دوران دفاع مقدس با حضور گسترده و باشکوه مردمی قدرشناس و روزه دار با احترام خاصی تشییع و در محوطه مقبرة الشهداء مسجد فائق به خاک سپرده شدند.
امام جماعت محترم مسجد فائق، حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علی اکبر حسینی بعد از مراسم تشییع پیکرهای شهدا طی صحبتهایی دلنشین، ضمن تقدیر از مردم روزه دار حاضر در مراسم، اظهار داشتند این شهدا دریچه ای از آسمان به روی مردم این منطقه بلکه مردم این شهر گشوده اند و همگی باید قدر این نعمت بزرگ در این محل را بدانیم و از آن استفاده ببریم.
شب همان روز در صدا و سیما گوشه هایی از این مراسم باشکوه پخش شد و در اخبار سراسری نیز خبر مربوط به مراسم اعلام شد.
همان شب شخصی در روستای کاظم آباد کرمان، از دیدن و شنیدن صحنه های معنوی تشییع پیکر پاک شهدا از تلویزیون تحت تأثیر قرار گرفته و با خود می گوید: خوشا به سعادت این مردم، که در این ماه عزیز و با زبان روزه، شهدا را در تهران تشییع می کنند.
شب هنگام، جوانی 16 ساله را در خواب می بیند که در کمال زیبایی و آرامش بر روی تختی از تختهای بهشتی نشسته است.

ادامه »

 نظر دهید »

خاطره ای عجیب

12 شهریور 1392 توسط طلبه

 

حدود دو سال قبل(90) تو ایستگاه مترو امام خمینی یه جوان با تیپی غربی شلوار بگ،

کلاه قابلمه ایی اومد سوار شد همه بهش چپ چپ نگاه میکردن.

اما اون انگار نه انگار گوشی mp3رو گذاشته بود تو گوشش و داشت آهنگ گوش میداد

تو ایستگاه آزادی مردی با دختر بچه اش سوار مترو شدن همین که قطار ترمز کرد مرد بیچاره خورد

به این جوون،جوون هم با ناراحتی تمام و با تمام نیرو مرد رو حل داد رو زمین مرد پس از زمین خورد…


آهی کشید،دخترک گریه کنان سر بالین بابا رفت سریع پاچه شلوار پدرشو بالا زد

پای مصنوعی پدر رو باز کرد دور پای مرد بر اثر زمین خوردن کبود شد و کمی خونریزی کرد.

جون این حادثه رو که دید نارحت شد و خم شد و از مرد حلالیت گرفت.

مرد با خنده گفت نه رزمنده، تو ببخش من باید محکمتر می ایستادم.

ادامه »

 1 نظر

شهید مطهری قاتل خود را در خواب به فرزندش معرفی کرد

09 شهریور 1392 توسط طلبه

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از وجوه کمتر شناخته شده استاد شهید حضرت آیت الله مرتضی مطهری، بُعد عرفانی ایشان و هم چنین عنایات الهی به ایشان است. این وجه شخصیتی استاد شهید در طول زندگیشان (خصوصاً در اواخر عمر) به صورتی بارز جلوه داشته است و البته پس از شهادت هم می توان جلوه هایی از این بُعد را (در مسائلی نظیر رؤیاهای صادقه) مشاهده نمود.
در همین رابطه بخشی از یک نوشته حجت الاسلام محمد مطهری که طی آن به رویایی که به واسطه آن قاتل شهید مطهری شناسایی شد اشاره کرده، نمونه ای از این موارد است.

«پس از شهادتشان هنوز حضورشان را در زندگی احساس می کنیم. در بعضی موارد، با واسطه هایی مانند خواب یا افراد دیگر، ما را راهنمایی می کنند.

یکی از این نمونه‌ها مربوط به زمانی است که حدود دو ماه از شهادت ایشان می گذشت و هنوز قاتل ایشان شناسایی نشده بود، در یکی از خواب هایی که دیدم گفتم: “ما چطور قاتل شما را بشناسیم؟” ایشان فرمودند: “وقتی او را ببینید، لباس سبز برتن دارد.”

چند ماه بعد که برای محاکمه ضارب ایشان به دادگاه رفتیم، در وسط دادگاه یکمرتبه به یاد این خواب افتادم، دیدم، آری، لباس قاتل سبز است.

در شبی هم که قاتل استاد اعدام شد (البته ما به صحنه اعدام نرفتیم)، آمبولانسی که جنازه قاتل استاد را می برد، شدیداً بوق می زد و راننده اش بسیار خوشحال بود. این امر برایمان غیر طبیعی بود.

وقتی از راننده علت را سؤال کردیم، گفت: شب ترور آقای مطهری، من پس از حادثه از بیمارستان طرفه به محل رفتم. بدون اینکه بدانم این شخص کیست، دیدم که یک آقای روحانی نفس های آخر را می کشد. در همان حال، با خدای خودم گفتم: خدایا! آیا من که در این حال، این مظلوم را در حال جان دادن بلند می کنم، می شود روزی جنازه قاتلش را بلند کنم؟

خداوند دعای مرامستجاب کرد و اتفاقاً در این شب مرا با آمبولانس به اوین اعزام کردند که متوجه شدم قاتل آقای مطهری را اعدام کرده اند.»

(بخشی از نوشته حجت الاسلام محمد مطهری در کتاب استاد مطهری از نگاه خانواده، انتشارات صدرا، صفحه 70)به نقل از شبکه ایران

 1 نظر

داروتو نگه دار برای اونهایی که زخم عمیق تری دارند

27 مرداد 1392 توسط طلبه

 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

طلبه نت

طلبه نوشته‌هایی برای هر کس که بخواند
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
    • آشپزی قمی
  • کرامات
  • اولیاء الله
  • درد و دل طلبگی
  • پیشنهاد مطالعه کتاب
  • کوتاه و مفید
    • قرآن در زندگی
    • نهج البلاغه در زندگی
  • مناسبت ها
  • در محضر خوبان
    • خوشه چینی از بوستان شهدا
  • یک عکس
  • اخبار وبلاگ

Random photo

ناگفته‌هايي از سرداب حرم حضرت اباالفضل العباس(ع)
کد صلوات شمار برای وبلاگ

ذکر ایام هفته

Susa Web Tools
حدیث موضوعی
مهدویت امام زمان (عج)
. دستانتان پر از برکت سفره رمضان باد

کد آمارگیر

Susa Web Tools
  • تماس